گفت: مادر را چرا کشتی؟
گفت: چیزی دیدم که لایق نبود.
گفت: آن بیگانه را میبایست کشتن.
گفت: هر روز یکی را کُشم؟
اکنون هر چه تو را پیش آید، نفس خود را ادب کن تا هر روز با یکی جنگ نباید کردن.
...
... عالم بر مثال کوه است. هر چه گویی از خیر و شر، از کوه همان شنوی. و اگر گمان بری که من خوب گفتم، کوه زشت جواب داد، محال باشد که بلبل در کوه بانگ کند، از کوه بانگ زاغ آید یا بانگ آدمی یا بانگ خر. پس یقین دان که بانگ خر کرده باشی.
بانگ خوش دار چون به کوه آیی |
خلاصهای از حکایت ۷۵ از گزیدهی فیه ما فیه: مقالات مولانا
به تلخیص حسین الهی قمشهای