دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۷

دوگانه باوری

دانستن و ندانستن، آگاه بودن از حقیقت مطلق و در عین حال گفتن دروغ‌های ساخته شده،‌ داشتن دو عقیده‌ی متضاد در یک زمان و آگاهی از این امر که با هم در تضادند و باور داشتن به هر دوی آن‌ها، به کار گرفتن منطق علیه منطق، نقض کردن اخلاق و در عین حال ایمان داشتن به آن، باور داشتن به این که دموکراسی محال است و «حزب» پاسدار دموکراسی است، فراموش کردن، فراموشی هر آن‌چه لازم است، پس آن‌گاه دوباره بازگرداندن آن به حافظه در لحظه‌ای که مورد نیاز است و سپس فراموش کردن آن به فوریت، و بالاتر از همه،‌ منطبق ساختن همان روند به خود روند – چشمه‌ی اصلی بازی همین بود: آگاهانه القای ناآگاهی کردن و آن‌گاه، بار دیگر، ناآگاه شدن از عمل هیپنوتیزمی که به کار برده بودی. حتی فهمیدن واژه‌ی «دوگانه باوری» متضمن به کارگرفتن «دوگانه باوری» بود.

۱۹۸۴ – جورج اورول – ترجمه‌ی صالح حسینی

5 نظر:

ناشناس :

من یه سوال در مورد صورت مسئله بپرسم؟ :)
داشتن دو عقیده ی متضاد در یک لحظه زیاد عجیب نیست و خیلی وقتا منطقی هم هست برای اینکه عقاید به تنهایی در عمل و رفتار ما خودشون رو نشون نمی دن! یعنی ما به ندرت رفتاری رو پیدا می کنیم که تنها و تنها معلول یک عقیده ی ما بوده. شاید هم اصلا چنین رفتاری رو هیچ وقت پیدا کنیم. رفتار در واقع کاملا تابع زمان و مکانه. در واقع زمانی که یک رفتار از ما بروز می کنه، ترکیب تعدادی عامل درونی و بیرونی ما رو به اون کار واداشته. برای همین ممکنه توی یه شرایطی، یک اتفاق آدم رو به انتخاب بین دو عقیده وادار کنه. مثال اخلاق رو می زنم که قابل لمس تره و جزو جموعه عقایدیه که این اتفاق زیاد براشون می افته. فرض کنید ما عمیقا باور داریم که نباید دروغ گفت و همین طور هم باور داریم که باید از بی گناه دفاع کرد. در شرایطی، یه بیگناه که از دست یه عده دزد فرار کرده به ما پناه می آره. آیا ما برای حمایت از اون دروغ می گیم؟ انتخاب بین دروغ گفتن، و نگفتن، انتخاب بین دو عقیده است که با هم در تضاد هستند.
این مثال ساده بود اما این رو نشون می داد که هم نقض کردن اخلاق و هم ایمان داشتن به اون کاملاً تابع شرایط زمانی و مکانیه. شاید نقض کردن اون در شرایطی اتفاق بیفته که ما داریم از حقیقت اخلاقی دیگه ای دفاع و حمایت می کنیم.

تمام این متن مربوط به جمله ی نقض کردن اخلاق و ایمان داشتن به اون بود ها! هنوز سوالم از صورت مسئله باقیه...

ناشناس :

سوال من اینه که آیا مثالهایی که زدید واقعا نمونه های دوگانه باوری هستند؟
این ها بازی با مفاهیم و کلمات نیستند؟

این که ما به این اعتقاد داریم که دموکراسی واقعی وجود نداره و در عین حال می گیم حزب از دموکراسی (ای که نمی تونه وجود داشته باشه) حمایت می کنه، به خاطر اینکه منظور ما از دموکراسی دوم، ایده آل دموکراسی نیست. بلکه ما یک سری پیش فرض رو پذیرفتیم که دموکراسی واقعی ممکن نیست اتفاق بیفته (که من کلا این رو هم زیر سوال می برم بعداً)، اما چون هیچ انتخاب بهتری وجود نداره ما به دموکراسی نیمه نصفه رضایت می دیم.
پس فرض ما زمانی که در مورد دموکراسی توی مورد دوم (حزب) حرف می زنیم اینه که دموکراسی ای وجود داره و حق داریم. این نشون نمی ده که ما در اعتقادمون تناقض رو پذیرفتیم. این فقط نشون می ده که ما پیش فرض های بیان جمله ی دوم رو به زبون نیوردیم.
این همون اتفاقیه که در مورد عمل اخلاقی و نقض اخلاق افتاد. یعنی ما شرایط جانبی رو ازش حذف کردیم.

سوال اساسی: به نظر شما دموکراسی چیه؟
به نظر شما هدف، داشتن بهترین دموکراسیه، یا داشتن جامعه ای با کمترین کاستی ها؟

زمانی که به سوال اول جواب می دید (البته جای جوابش اینجا نیست)، در مورد کاستی توی سوال دوم هم فکر کنید. کاستی چیه؟ ظلم؟ اختلاف طبقاتی؟

ناشناس :

البته خطاب این کامنت، نویسنده واقعی جرج اورول بوده
D:

اینو هم اضافه کنم که فراموشی مقوله ی اختیاری نیست. برای همین شاید در دوگانه باوری نگنجه. بعضی وقتا ناخودآگاه ما عمدا چیزی رو فراموش می کنه. بعضی وقتا هم ما واقعا چیزی وارد مغزمون نشده و توی حافظه بلند مدت ننشسته، فقط خیال می کنیم که وارد شده.

در مورد چشمه ی اصلی بازی دوگانه باوری، این که آدم بعضی وقتا آگاهانه اظهار نا آگاهی میکنه درسته، اما هیج کدوم از این مثال ها برای گفتن این مسئله گویا نبودند. برای اینکه اگه شما شرایط رو هم به تصمیم‌ها یا حرف‌های آدمیزاد اضافه کنید، می بینید که خود به خود بعضی از شرط ها، در مقابل هم قرار گرفتن بهضی از اعتقادات رو نفی می کنند. مثل همون قضیه‌ی دروغ گفتن که می تونه کاملا در مواقعی اخلاقی باشه (به شرطی که از حقیقت بالاتر و اخلاقی تر دیگه ای مراقبت کنه).

سینا ایروانیان :

ممنون به خاطر کامنت مفصلتون.
فکر می‌کنم بهتر بود اول تا حدودی وارد فضای داستان ۱۹۸۴ می‌شدم، بعد نقل قول می‌کردم. در این داستان یک حزب حاکم تمامی مردم شده به رهبری فردی ملقب به «برادر بزرگ» یا «ناظر کبیر». اولی ترجمه‌ی صحیح‌تریه، دومی گویاتره. این حزب به‌طور کامل مردم رو زیر نظر می‌گیره، به طوری که حتی در خونه‌ی خودشون هم نمی‌تونن از وضع حاکم اظهار نارضایتی بکنند و یا حتی اخم کنند. وقتی مسئولین حزب چیزی رو پیش‌بینی می‌کردند و اون اتفاق نمی‌افتاد، می‌رفتند تمام روزنامه‌های گذشته رو عوض می‌کردند. اون‌ها حتی تاریخ رو هم به طور دیگری و به نفع منافع حزب عوض کرده بودند. به بچه‌ها یاد می‌دادند که اگر والدینشون مخالف حزب هستند اون‌ها رو معرفی کنند و جایزه بگیرند (که البته اون والدین سر به نیست می‌شدند) و این کار رو در ذهن تمامی بچه‌ها یه کار اخلاقی جلوه داده بودند به طوری که اون بچه‌ها از کرده‌ی خود احساس غرور هم می‌کردند.
وضعیت اغراق شده‌ای هست،‌ اما فکر کنم با چندتا تعویض متغیر بتونیم نمونه‌هاش رو تو کشور خودمون و حکومت خودمون ببینیم.
بعضی حکومت‌ها (از جمله حکومت‌های دینی و ایدئولوژیک) با فکر و وجدان مردم بازی می‌کنند. آدما بعد مدتی زندگی زیر سلطه‌ی اون حکومت دچار یه نوع تناقض دائمی در ذهن می‌شن. مثالی که در مورد اخلاق زدید مثال جامعی هست. خود من اگر باشم برای چند ثانیه دچار تناقض فکری می‌شم و سپس اون کاری رو که بنا به ارزش‌های من صحیح‌تر هست رو انجام می‌دم (که لزوما همه همون کارو انجام نمی‌دن). اما به عنوان یه مثال دیگه فردی رو در نظر بگیرید که به خاطر ایدئولوژی آدم می‌کشه. یا همین بچه‌های داستان ۱۹۸۴ رو در نظر بگیرید. یکی از کثیف‌ترین نمونه‌هاش فرقه‌ی مجاهدین خلق خودمون هست که افرادشون خودشون رو برای روسای فرقه می‌کشند و انجام ندادن این کار رو گناه می‌دونن. این آدما هم اخلاق رو نقض می‌کنند و هم بهش ایمان دارند.
تمام این دوگانه‌هایی که در این پاراگراف دیدید تناقض‌هایی است که بر اثر تلقینات فرقه و مشاهده‌ی واقعیت در ذهن فرد رخ داده. علتی که این متن رو دوست داشتم توصیف خوب نویسنده از ذهن دوگانه است، و هم این که به خاطر طرز فکر خودم (نه لزوما وضع اجتماع) تا حدودی با شخصیت این داستان احساس همزاد پنداری می‌کردم.

ناشناس :

توصیف های دقیقی داشت این کتاب!!!وقت خوندنش احساس می کردم "برادر بزرگ" داره منو می پاد!!!علیرغم قسمت های جالبی مثل همین دوگانه باوری و خوندن کتاب های خفه تر از این،نمی دونم چرا این یکی عجیییب روی اعصاب بود!!!

ارسال یک نظر

جهت نمایش صحیح آدرس سایتتان، حتما قبل از آدرس //:http را درج کنید.