چندی
پیش گذرم
افتاد به
پروفایل یه
معلم نه چندان
قدیمیم در
اورکات (معلم
از این جهت که
خیلی چیزها از
ایشون یاد
گرفتم، که
درصد کمیش در
رابطه با کامپیوتر
بود). شعر و
عکسی گذاشته
بودند که اون
شعر یادآور
بزرگترین گناههای
هر روزهی من
بود: کور
بودن، خاموش
بودن. شعر، در
عین زیبایی و دلنشینی،
دردناک و
سرشار از
شماتت بود...
گفته بودم
زندگی زیباست
گفته و
ناگفته، ای بس
نکتهها کاین
جاست
آسمان باز
آفتاب زر
باغهای گل
دشتهای بی در
و پیکر
سر برون آوردن
گل از درون
برف
تاب نرم رقص
ماهی در بلور
آب
بوی خاک عطر
باران خورده
در کهسار
خواب
گندمزارها در
چشمهی مهتاب
آمدن، رفتن،
دویدن
عـــــــــشق
ورزیدن
در غم انسان
نشستن
پا به پای
شادمانیهای
مردم پای
کوبیدن
کــــــــار
کردن،
کــــــــار
کردن
آرمیدن
آری، آری
زندگی زیباست
زندگی آتشگهی
دیرینه
پابرجاست
گر بیفروزیش،
رقص شعلهاش
در هر کران
پیداست
ور نه خاموش
است و خاموشی
گناه ماست
3 نظر:
کتاب " روی ماه خداوند را ببوس " نوشته ی مصطفی مستور رو بخونید . جالب نوشته .. زندگی یه چیز دیگس که زیبایی و این حرفا توش معنی نداره . ببخشید واقعاً نتونستم چیزی نگم
من خودم خیلی طرفدار اینکه زندگی زیباست نیستم و گرنه شعر به اون قشنگی برام پر از شماتت نبود، گرچه اتفاقهایی هستند در زندگی که خیلی قشنگش میکنند (و برعکس). شاید عنوان رو بد انتخاب کردم. اما چند واقعیت وجود داره. به تعداد کسانی که از زندگی بدشون میآد (و حتی بیشتر) کسانی وجود دارند که زندگی رو زیبا میدونند. اینها لزوما مرفه نیستند (اصلا درصد بالایی از کسانی که خودکشی میکنند مرفه هستند). و همچنین، خیلی از کسانی که ادعا میکنند زندگی زیبا نیست و مدام ازش مینالند، از درون خیلی وابستهاند به زندگی و دودستی بهش چسبیدند. اینها رو به عنوان یه بیطرف عرض میکنم، وگرنه قبلا گفتم که به کدوم دسته تعلق دارم. فکر میکنم جمله نیچه بهتر بگه چه کسایی زندگی براشون زیباست: کسی که «چرا» یی برای زندگی دارد هر «چگونگی» ای را تحمل میکند.
و پیدا کردن همین چرای زندگی و بودنمون خیلی مهمه .. و در عین حال سخت
ارسال یک نظر
جهت نمایش صحیح آدرس سایتتان، حتما قبل از آدرس //:http را درج کنید.